شکار سگ هار
 
مردی از شولم A MAN OF SHOULAM
مطالب هنری ،ورزشی، خاطرات شخصی و متنوع ANYTHING
 
 
جمعه 25 مهر 1393برچسب:, :: 20:0 ::  نويسنده : شیرمحمد عاشوری SHIR MOHAMMAD ASHORI

تازه دبیرستان را به پایان رسانیده بودم .تابستان با گرمایش از راه رسیده و سکوت سکر اوری روستارا در بر گرفته بود جز صدای واق واق سگانی که گه گاه از منازل دوردست به گوش می رسید و صدای خروسان همسایگان که در جواب هم قوقولی قوقو های دلتنگ و ملال اورسر می دادند ،صدای پرنده کو کو و نیز نوک دارکوبی بردرخت صدای دیگری به گوش نمی رسید ( من با استفاده از سمعک به خوبی می شنیدم).سکوت درکنار دلتنگی هایش آرامشی نیز بر روح وروان من میکشید .آرزوهای دور و درازم را بدون حواس پرتی می توانستم بشمارم وخودم را در عالم رویا در ان ببینم. خانه ما در زیر کوهستان بود.از جنوب، شرق وغرب کوه و جنگل می دیدیم و شمال به دشت شالیزار کشیده می شد.بوی برگ درختان ، شکوفه ها و گیاهان گوناگون که در هرسوی به وفور روییده بودند ، دل انگیز و چشم نواز بود.کار من در این وانفسای سکوت و آرامش جز خواندن کتابهای داستان رفتن به کوه و مراقبت از جنگل خودمان و نیز عصرها رفتن به مرکز روستا برای پیوستن به دوستان وبازی فوتبال گل کوچک در حیاط دبستان قدیمی روستا کار دیگری نبود.کار زندگی بر دوش پدر بود واگر کمکی میخواست دریغ نمی کردم.

هر روستایی در حیاط منزل خودش مرغ و خروس و جوجه پرورش می دهد .مرغان هم تخم میگذارند و هم پر و گوشتشان مورد استفاده قرار میگیرد ،خروسان نیز همچنین .

مدتی بود هر روز یکی از مرغهای ما گم وتعداشان  کم می شد معلوم نبود علت چیست روباه و عقاب می توانستند به عنوان متهمینی مورد شک قرار گیرند اما هرچه در جنگل وباغ مشرف به خانه را گشتیم آثاری از پر و استخوان مرغ ندیدیم.

یک روز چشمم به سگی افتاد که متعلق بود به مشته قنبر ارمیون. سگ زمین را بو میکشید و به طرف دره مشرف به باغ مشته قنبر میرفت.بدون اینکه فکر وگمان بدی در باره اش بکنم علت بوکشیدن سگ برایم باعث کنجکاوی شد.

سگ وضع مشکوکی داشت و به نظر میرسید بیمار هاری گرفته باشد .آرا م به طرف دره که سگ در آن پایین رفته بود راه افتادم .سگ را دیدم که میان دو درخت شمشاد (کیش)پیر رفت و در میان انبوهی از پرهای پراکنده رو به شکم خوابید و سرش  را روی دستهایش گذاشت و شروع به لیسیدن پنچه های دستش کرد .بعد از مدت کمی همانطور خوابش برد و گرفت خوابید.

قربانگاه مرغها کشف اما اینکه چه جانوری مرغها را پس از شکار به این محل می اورد و میخورد هنوز کشف نشده بود و حضور سگ دراین مکان نیز شبه بر انگیز بود.سگهای خانگی به هیچ وجه مرغها و خروسها را کار ندارند وزتدگی مسالمت امیزی در کنار هم دارند .یکی دوروز گذشت ساعت 15 عصر یک روز گرم بود در ایوان بالایی خانه مان طاقباز خوابیده و واز خنکای نسیمی که می وزید بهره می بردم .همه جا سکوت محظ بود جز صدای قوقولی قوی خروسی که در دوردست میخواند صدای دیگری به گوش نمی رسید.کم کم داشت خواب بر من مستولی می شد که به ناگه صدای وحشت زده مرغی در باغ ، مرا از خواب پراند ، از جا جهیدم وبه سرعت از پلکان خانه پایین رفته و به طرف باغ  وبه سوی دره دویدم .

سگ مشته قنبر درحالی که سر مرغ بیچاره را به دندان گرفته بود به طرف درختان شمشاد می رفت .نزدیک که رسیدم به خیال اینکه شاید هنوز مرغه در دهان سگ زنده باشد به سگ نهیب بلندی زدم و تکه چوب درشتی را از زمین برداشته به طرفش پرت کرده. سگ که متوجه حضور من شده بود مثل دزدی که گیر افناده باشد مرغ را رها و در طول دره و از میان علفهای بلند آن به طرف جنوب پا به فرار گذاشت و دیدم که از سر بالایی خانه عمو صفر بالا رفت و به طرف رودخانه ای که از جنگل ما ردمی شد روان گشت.از خشم وغضب خون در رگهایم منقبض شده بود .سگ واین خیانت؟!تند رفتم" اتاق خانه مان وحاجی مصطفی"( همان تفنگ معروف و سرپرمان)را که کنار صندوق چوبی به دیوار تکیه داشت برداشتم وبه طرف رودخانه و جنگلمان راه افتادم .رودخانه به طرف کوههای عمو خانعلی و عمو بابا کشیده می شد در قسمتی که از زیر باغ عمو خانعلی رد می شد چشمه آبی از دل کوه سر برآورده و به ردخانه می ریخت آب آن برای اشامیدن مورد استفاده قرار می گرفت وکمی پایین تر نیز زنهای فامیل در رودخانه ظرفهایشان را می شستند .از دور سگ را دیدم که بی خیال از خطر بیست متردورتر از گلی خانم(همسر مرحوم جمشید) که درحال شستن ضرفها بود نشسته و کنجکاو به ضرفها خیره شده.از پشت پرچین جنگلمان ارام آرام جلو رفتم تا سگ در تیر رس من قرار گرفت حدود شصت هفتاد متر فاصله داشت.مشکلی که وجود داشت گلی خانم بود .صدای وحشتناک تفنگ یک معضل بود نگران ذهره ترک شدن گلی بودم  .پس از اندکی تردید ،تصمیمم خودم را گرفتم چخماق تفنک را بالا اوردم ،لوله دراز تفنگ  را به طرف سگ گرفته و از مگسک درست وسط سگ را نشانه رفتم ، ماشه را کشیدم وهمزمان خروج دود باروت ،صدای سهمگین حاجی مصفی سکوت کوه ودره را به شدت به هم زد.سگ نیم متر آنطرفتر پرت شد و گلی خانم از ترس نشست کف رودخانه وتند بلند شد .سگ به این ترتیب قصاص کار های ناشایست خودش را داد ومرغهای ما واطراف،از شرش نجات پیدا کردند ..... چند روزی بودهرکس مرا میدید کلی تشکر میکرد .این بود داستان سزای سگ هاری که به مرغ و مال دیگران خیانت میکرد......والسلام

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


به وبلاگ مردی از شولم خوش آمدید.این وبلاگ در برگیرنده مطالب مختلفی شامل خاطرات ، شعرمحلی وتالشی،شعرهای روز و نیز تصاویرمی باشد. این وبلاگ یک وبلاگ شخصی است و مطالب ان در زمینه های مختلف نقطه نظرات خودم می باشد امکان این هست که در بعضی موارد اشتباهاتی در بیان رخ دادهایی که جنبه غیر شخصی داشته باشد، وجود داشته باشد .در مورد شعرها نیز عرض شود تمام شعرها را خودم سروده ام وبراین باورم استفاده ازمطالب دیگران به نام خودهنر نیست.
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مردی از شولم و آدرس shirmohammad.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 177
بازدید کل : 388714
تعداد مطالب : 213
تعداد نظرات : 220
تعداد آنلاین : 1








کاری از شیرمحمد عاشوری (خواندن ذهن شما توسط کامپیوتر)

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

تصاویر زیباسازی نایت اسکین



تصاویر زیباسازی نایت اسکین




تصاویر زیباسازی نایت اسکین

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
کد جست و جوی گوگل
تصاویر زیباسازی نایت اسکین

فونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

ابزار وبلاگ نایت اسکین

تصاویر زیباسازی نایت اسکین


تصاویر زیباسازی نایت اسکین