مردی از شولم A MAN OF SHOULAM مطالب هنری ،ورزشی، خاطرات شخصی و متنوع ANYTHING |
|||
یک شنبه 30 شهريور 1393برچسب:, :: 12:52 :: نويسنده : شیرمحمد عاشوری SHIR MOHAMMAD ASHORI
روز پنجشنبه 27/6/93 دربخش نظرات وبلاگ چشمم به نظر بازدیدکننده محترمی افتاد که بسیاربنده را تحت تاثیر قرار داد. سخن بسیارگفته بود وبنده هم با مطالعه آن تحت تاثیر قرار گرفتم .چندین ماه پیش بنده در یکی از مطالب وبلاگم در باره دیدن یک جن درسالهای کودکی در یک شب بسیار سخت ویخبندان صحبت کردم ونیز از نگاه غضب آلود آن جن هنگام چشم درچشم شدن باخودم ونیز بیماری بسیارسختی که پس از آن بدان دچار گشتم صحبت نمودم. پدرم دعا نویس مشهوری بود ودعای دفع اجنه وپریان می دانست. دست به دعای عجیبی داشت و دعاهایش اکثرا مؤثر بود بسیاری از مردم اطراف برای رفع مشکلاتشان نزد او می امدند و طلب دعا میکردند وعجیب این بود که پس از مدتی مراجه می کردند و مدعی میشدند که مشکلشان حل شده.شاید پدرم با دعاهای خود باعث آزارو کینه اجنه شده بودو آنها مرا که بسیار عزیز پدر ومادر بودم ودر همان خردسالی صدای بسیار دلنشینی داشتم ودر 5 سالگی شروع به خوانندگی کرده بودم مورد هدف قرار دادند و انتقام سختی از پدرم گرفتند .البته این یک فرضیه است ونمی توان صد درصد تآییدش نمود بیننده محترم وبلاگم به نام سرکار خانم اقسامی در بخشی از اظهار نظرشان پس از خواندن مطالب وبلاگم چنین نظر گذاشته بودند: "باسلام ممکن است الله و اعلم من درجایی خواندم دقیق حضورذهن ندارم که حضرت رسول دلله ص درحین مهاجرت بایارانش درمکانی اوطراق میکنندچون موقع تاریک شدن هوا بود عده ای رومسول جمع کردن هیزم عده ای مشغول جمع آوری سنگ برای محکم کردن پایه چادرها وتعدادی هم مشغول برپاکردن چادر ها بودن اما تامشغول برپاکردن چادر دوم می شدن چادرقبلی باوجود محکم بودن پایه هاش اززمین درمیاومدومیاوفتاد به حضرت اطلاع میدن دورترازیارانش بربالای سنگی میرود وگروه اجنه رابانامهای مختلف صدا میزند.وآنها اعتراض میکنند که جای ماروتنگ کرده ایدحضرت بااستمداد ازخدا که فرشته وحی نازل شده ومیفرماید جای هرگروه رابدین صورت تعیین کن آندسته که ترابه پیامبری قبول مرابه یگانگی وخدای ومسلمان هستن بامسلمانان ودرشهرهاومکانهای شلوغ گروه دوم که مسیحی هستن درروستاها واطراف آبادیها وگروهی که به هیچ دین وآیینی نیستن درکوهها ودره ها وجاهای صعب العبور جای گیرند.بااین اوصاف ومطالعه کتابها ومطالب دیگری یکی از عارضه ها وآسیب رساندنشون تب هست درکتابی بنام هفتاددیو که حضرت سلیمان پیغمبر از آنهاسوال کرده ودعایی خاص دارد.من اعتقاد به اثر دعا ها دارم علتش رادربعضی موارد شاهدبودم به لطف خدا.علت تب ومریضی شمابدست دکترنبوده باوجودیکه حتی شماروبه دکتر وبیمارستان بردن ولی عارضه طوری قوی بوده که معالجه نشدین دراینجورمواقع به حضرت سلیمان دعاهایی راآموختن که اگردرجریان باشی دعانویسان متبحر ومومن درقدیم کارهای بسیاری انجام داده اند . همین امسال زنی برای چندمین باربامراجعه به دادگاهی درکرج لطفأسرچ کن عنوان کرده بود که سه فرزند دارد 12سالگی ازدواج کرده زندگی خوبی دارد وشوهرش رودوست داردامادرهمانشب عروسی صدایی بهش گفته نباید بااین ازدواج کنی وسالهاست ازدست گربه هایی شبهاکتک میخوردوآثارچنگال برصورت وبدنش روهمه می بیننداماکاری ازهیچ دعانویسی برنمیاد وگربه هابهش میگن که بایدازشوهرتدطلاق بگیری مطلب جالب وطولانی هست حتی گفته همشرش وپدرشوهرش بارهاشبهابالای سرش بیدارنشستن قمه بدست تاباچرخش محکم باعث ازبین رفتن اونابشن امادریک چشم بهمزدن چنان بلایی باعصبانی کردن اونهابرسرخانم آوردن که شوهرش بعداز14سالهاگریه ومجبوری راضی به طلاق شده وادعاکرده دیگه طاقت عذاب کشیدن خانمش رو نداره!شاید اگربگم دربچگی چیز هایی میدیدم وهروقت می گفتمبهم می توپیدن که دارم جلب توجه میکنم متهم به دروغگویی میشدم حتی بایکی ازهم سن وسالهام که دختربچه ی فامیل بود وسالهاپیش بادیدن هم یاد آوردیم واینکه چراهیچکی حرف مارو باورنکرد!ساعت 3/5شبه پنج شنبه 27شهریور93هست خواب ازسرم حسابی پرید کی باید فرداسرکاربره وحقیقتش باحرف جن وحشتم گرفته آخه من تودانشگاه استان مرکزی اراک زمان دانشجویی درمنطقه آشتیانبه چیزایی برخوردم واتفاقایی که ازبیانش معذورم اوناباماهستن ودرکنارمازندگی میکنند" این گوشه ای از اظهار نظر این خواننده محترم وبلاگم بود البته احتمالا ایشان بایدازبچه های قدیمی روستا باشندن چون اگر فرزند مرحوم" گله" باشند باید از منطقه حسین کوه شولم ودر منطقه پادگان آموزشی حسین کوه باشند وبنده مرحوم گله را میشناختم .شایدهم نباشند من ازاین بانوی محترم بسیار بسیار سپاسگذارم که به مطالب وبلاگ بنده توجه داشته اند. البته عرض کنم من سالها پس از ان واقعه مجددا جنی شبیه به همان جن را درخواب دیدم که در گوشه ای اززمین حیاط خانه پدر خدابیامرزم آنجا که درخت فندقی است در حال خوردن خون از زمین است وتا مرابر بالکن خانه دید دوید واز سرپایینی دره ای همونجا که یکی از درختان گردو قرار دارد پایین رفت وغیب شد .دقبقا پاهایش مثل پای یک اسب قهوهای دارای ماهیچه قوی ونیز دارای سم اسب بود و نیمتنه بالایی اش شبیه انسان اما به همان رنگ قهوه ای براق بود.مجددا بسیار سپاسگذارم از خانم اقسامی و برایشان هرکجا هستند در کنار فرزندان عزیزشان آرزوی سعادت وسلامتی دارم.
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ مردی از شولم خوش آمدید.این وبلاگ در برگیرنده مطالب مختلفی شامل خاطرات ، شعرمحلی وتالشی،شعرهای روز و نیز تصاویرمی باشد. این وبلاگ یک وبلاگ شخصی است و مطالب ان در زمینه های مختلف نقطه نظرات خودم می باشد امکان این هست که در بعضی موارد اشتباهاتی در بیان رخ دادهایی که جنبه غیر شخصی داشته باشد، وجود داشته باشد .در مورد شعرها نیز عرض شود تمام شعرها را خودم سروده ام وبراین باورم استفاده ازمطالب دیگران به نام خودهنر نیست. آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
|||
|